دانلود فیلم

تبلیغات

نویسنده : حمید سلیم
دریافت بوسه مرگ

,
تاريخ ارسال:7:14

دریافت بوسه مرگ
بررسی ها | 15/03/2019 | توسط جورج رومر

بیا بچه ها ، حداقل فاصله شخصیت ها ...

زمانی بود که هفته ای یک بار با دوستان ، عصرهای یکشنبه ، برای یک کلوپ فیلم که بدترین چیزهایی بود که می توانستیم پیدا کنیم ، ملاقات می کردیم. ایده کشف فیلم های ناامید کننده بود ، مواردی که "آرزو می کنم اما نمی توانم" آنقدر هیجان انگیز باشند که سزاوار یک چشم انداز باشند. کاملاً در شرکت ، با مقدار کافی قوطی آبجو ، ذرت بو داده و نیاز به چند خنده کلیسایی.

با این حال ، حتی در این شرایط یافتن فیلم مناسب ضروری است. با توصیف توصیه های کرک لازاروس به Tugg Speedman در Tropic Thunder ، نمی توانید کاملا عقب بروید ، در ماسه روان UGLY تا باسن فرو بروید ، زیرا پس از آن بی حوصلگی ایجاد می شود و دیگر سرگرم نمی شوید. به یاد می آورم زمانی که جنگ ستارگان ترکیه را تماشا می کردیم ، غلظت عالی NO را روی کاغذ می دیدم که قبلاً هرگز دیده نشده بود. در حقیقت ، بعد از نیم ساعت اول شلیک ماکوسا با سرعت نور به ریتم موسیقی متن فیلم ایندیانا جونز ، فقط خلا embar شرم آور یک فیلم تحمل ناپذیر طولانی ، مسطح و خسته کننده باقی ماند. در اینجا ، فیلمی که امروز درباره آن صحبت خواهم کرد دقیقاً همین کار را می کند: کاملا عقب مانده است.


مامان چه ضایع است.

وقتی فهمیدم که کسی فکر ناسالم کرده است که با مرگ مضاعف رسمی چارلز برونسون ، مرد مرگ را مرتکب شود ، رابرت برونزی مجارستانی (نام اصلی او رابرت کوواچ است. برونزی جمع شدن حدس زدید ، برونسون) ، من با کمی کنجکاوی گیر افتادم. من اعتراف می کنم ، فیلم های پر استناد که سبک خاصی از سبک را بازسازی می کنند و حتی نقص ها همیشه کمی من را فریب می دهند ، حتی اگر بیشتر ویترین توانایی فنی کارگردان باشند تا فیلم هایی با عمق خاص خود. مواردی مانند ویرایشگر Astron-6 ، که هیجان انگیز ایتالیایی را با بسیاری از دیالوگ های دوبله شده همگام سازی مجدانه و بلاشکانه بازسازی می کند (زیرا در نسخه های خارجی آن فیلم ها چنین بود) ، برای اولین بار آن را خنده دار می دانم ، اما مطمئناً نمی خواهم دوباره آن را ببینم . برای اطمینان از بیرون آمدن یک فیلم واقعی از ایده بازسازی فلسفی پس مدرن ، به مرحله بعدی ، گام تارانتینو ، نیاز داریم.

مرحله ای که همه نمی دانند چگونه آن را بردارند. با این حال ، بوسه مرگ ، روی کاغذ ، دقیقاً من را مجذوب خود کرد زیرا من فکر می کردم این یک عملیات Astron-6 است که در سال بازسازی نیمه شرم آور آرزوی مرگ به کارگردانی الی روث منتشر می شود. و اینجا فضا-زمان به خودی خود گره می خورد: راث Green Infeo را کارگردانی کرد ، نمونه ای کامل از فیلم hyper-citation-post-Everything که در بالا ذکر شد. و این یک فکر است که همین حالا ، هنگام نوشتن این مرور ، به ذهنم خطور می کند و قبلاً هرگز به ذهنم خطور نکرده بود: چه کسی می داند الی روث اگر مسیر ابر-استناد-پست فیلم را انتخاب می کرد ، چه می کرد؟ و غیره به جای گرفتار شدن در دستان بزرگ هالیوود. پس چه کسی می داند که اگر راث آقای برونزی را در اختیار داشت ، چه نتیجه ای می گرفت. Spoiler: احتمالاً چیزهای بدی است ، اما به بدی بوسه مرگ نیست.

 

لوکراسيونهايي که هميشه و فقط به همين دليل خواهند ماند ، زيرا افسوس آقاي برونزي - که شباهت وي به برونسون در حقيقت چشمگير است - در عوض کارگرداني رنه پرز ، نويسنده محترم كلاسيك هاي مدرن مانند "از جهنم تا غرب وحش" (هميشه با برنز) ، مجازات شده و گرسنه است. آنها مانند عناوین پناهندگی به نظر می رسند ، اما توسط پناهندگی تولید نمی شوند. اساساً رنه پرز (کارگردان ، فیلمنامه نویس ، تدوین گر ، مدیر عکاسی ، نویسنده موسیقی و همچنین بانوی کاربونارا) چنان احمق سینما است که برای پناهندگی پناهندگی فیلم می سازد. کمی خود را تصور کنید.

تصور کنید بوسه مرگ چیست ، فیلمی به کارگردانی یک کارگردان (و فیلمنامه نویس ، و تدوین گر و مدیر عکاسی و نویسنده موسیقی) آنقدر کم رنگ و بی نقص که حتی به اصطبل پناهندگی هم وارد نشده است. تصور کنید که چگونه یک فیلم اکشن به کارگردانی شخصی که حتی توانایی ریتم بخشیدن به صحنه ای از گفتگوهای در حال حرکت را ندارد ، می تواند باشد. سعی کنید آن را تصور کنید. چون تصور کردنش همیشه بهتر از دیدن فیلم است.


طرح.

طرح ، که حتی یک معتاد کوکائین را نیز بیدار نخواهد کرد: اولین بار ما نشان داده می شود که او دستورالعمل خلاصه عدالت شخصی خود را به یک فروشنده مواد مخدر غیرقابل قبول و بسیار عمومی ارائه می دهد. سپس در یک زمان خاص ، به شکل کودک ساده و دخترش که جلاد به دلایل نامشخصی به آنها کمک می کند ، برخورد می کند ، اما به تدریج تا یک فینال * بسیار هیجان انگیز که در آن ما آدمهای بد را شکست می دهیم ، آشکار می شود. در میان همه اینها ، جایی برای نفس نفس زدن یک سمت راست آلت-راست (با بازی دانیل بالدوین در تاریکترین ساعت خود) وجود دارد ، که باید عملکردهای قهرمان داستان را متعادل کند و به جای آن ناگزیر تعلیمی است (با مرواریدهایی مانند "Who" هرگز از ما در برابر این سرریزها دفاع نخواهد کرد

مشاهده تگ ها:

نویسنده : حمید سلیم
نعناع فلفلی ، یا: من نمی دانم از فیلمی به نام "نعناع فلفلی" چه انتظاری داشتم

,
تاريخ ارسال:7:12

نعناع فلفلی ، یا: من نمی دانم از فیلمی به نام "نعناع فلفلی" چه انتظاری داشتم
بررسی ها | 18/03/2019 | توسط کوانتوم تارانتینو
من می خواستم از آن به عنوان خط پانچ استفاده کنم ، اما فکر نمی کنم فیلمی مانند این بیشتر از یک پاراگراف بررسی سزاوار باشد ، پس بگذارید از آن دور شویم: سرانجام جنیفر گارنر عنوان خجالت آور تری در رزومه کاری خود نسبت به الکترا دارد.


من هم جای او گریه می کردم

نعناع هندی تک فیلم انتقام است که تاکنون ساخته شده است ، منهای هر چیزی که یک فیلم انتقام جالبی را ایجاد کند. جنیفر گارنر یک مادر فوتبالی است که خانواده کامل آن به دلایل بیهوده کشته می شود ، اما هیچ دلیلی در جهان وجود ندارد که چرا باید در غم و اندوه او شریک باشیم: شوهرش هیچکس نیست و دخترش ، به عنوان کودک در یک فیلم ... غیر قابل تحمل است مجرمان تحت تعقیب نیستند زیرا پلیس ، قضات و وکلا در لیست حقوق کارتل هستند ، اما همه چیز خیلی سریع و با آرزوی اندک توضیح داده می شود که حتی زمان عصبانی شدن از سیستم فاسد وجود ندارد ، چه رسد به کارتل ، تشکیل شده از اراذل و اوباش عمومی با خالکوبی بر روی صورت آنها که "گارسیا" ، "کورتز" و "سالازار" نامیده می شوند ، بسیار کم مشخصه که حتی به حداقل سهمیه برای قرار گرفتن در گروه "شرور کارتون" نمی رسند (خطر: هدف فیلم این است که مخاطبانی که آمریکای لاتین بودن آنها شرط کافی برای ارزیابی خطرناک بودن است و نیازی به توضیح بیشتر ندارد). جنی جی که در مواجهه با مitutionsسساتی است که هیچ کاری نمی کنند ... مشخصاً عدالت را به دست خود می گیرد و خود را از یک زن خانه دار ناامید به یک فرشته انتقام بدل می کند ، اما او این کار را انجام می دهد. حال ، اگر می دانید فیلم انتقام جویی تاکنون ساخته شده است ، می دانید که آنها به دو دسته اساسی تقسیم می شوند: مواردی که قهرمان اصلی یک بد مخفی است (Taken ، John Wick ، ​​The Equalizer برای نامگذاری فقط موارد مربوط به سالهای اخیر) و مواردی که قهرمان اصلی یک فرد عادی است که پس از تحمل The Wrong himself ، خود را آموزش می دهد تا بتواند با دشمنان خود (بتمن) روبرو شود. در حالت دوم ، قسمت آموزش ، عمل تبدیل انسان عادی به ماشین جنگی از طریق فداکاری و نظم ، احتمالاً جالبترین فیلم کل فیلم است ، که حتی بیشتر از انتقام واقعی است. در اینجا ، Peppermint فیلمی است که از معنی آن بسیار مطمئن است و این بخش در اینجا آن را با یک خط دیالوگ حل می کند که در آن دو پسر می گویند: "او بسیار قوی است زیرا پنج سال آموزش دید". خوب. بنابراین ، به لطف پنج سال آموزش خود ، جنی از مال یک به یک همه اعضای کارتل را به نوعی می کشد که به مرگ خانواده اش مربوط می شود و ... همین. من تصور می کنم که به علاوه یک داستان فرعی غیر قابل توضیح ، برای "رنگ دادن" یا ایجاد اسطوره ای طراحی شده است که در آن جنی در میان افراد بی خانمانی که او را فرشته نگهبان خود انتخاب می کنند ، پنهان می شود ، با ادای احترام و نقاشی های دیواری اختصاص داده شده به او ، زیرا او "آنها را محافظت می کند" ، حتی اگر هرگز با چه چیزی یا چگونه نشان داده نشود.
فیلمنامه "Chad St. John" (من اعتقاد ندارم که این یک اسم واقعی است) ، می توانم بگویم که قابل درک است ، از احمقانه هم بدتر است: واقعاً فاقد هرگونه محتوای خوب یا بد است. با توجه به این موضوع ، خوب است که بتوانیم در مورد جنیفر گارنر ، سیدنی بریستو فراموش شده آلیاس ، که پس از یک دهه ساخت فیلم هایی به نام "قرار ملاقات با عشق" و "روز مادر" ، به طور عادی به کار خود بازگردد ، خوب است. یا پیر مورل ، برق کار اصلی EuropaCorp که در نهایت با یک سری سوerstand تفاهم برای مدیریت (بدون ایجاد فاجعه) Banlieue 13 و Taken مواجه شد ، اما واقعاً: اینجا چیزی وجود ندارد. اصلاً هیچی نعناع فلفلی فیلمی است که از 50٪ صحنه های اکشن بد و تاریک و 50٪ از شخصیت های ثانویه تشکیل شده است و اکشن هایی را که روی صفحه دیده نمی شوند توصیف می کند. از طرف دیگر ، نعناع فلفلی نامیده می شود زیرا قبل از کشته شدن توسط Gonzalesgomezgarcia از پوشه دارو ، دختر جنیفر گارنر در حال خوردن بستنی نعناع بود ، پس من انتظار داشتم چه لعنتی داشته باشم؟

مشاهده تگ ها:

نویسنده : حمید سلیم
بخیه های شماره 2: ماکت ها

,
تاريخ ارسال:7:12

بخیه های شماره 2: ماکت ها
بررسی ها | 1394/03/20 | توسط Bongioo Miike
نام من Bongioo Miike است و من روح درمان کننده 400 کالسی هستم. من بهترین حالت از بدترین و یا بدترین از بهترین ها را دارم ، بسته به اینکه روحانی رهبر اعظم Nanni Cobretti خوب یا بد باشد. با این حال ، از آنجا که خلق و خوی رهبر معظم انقلاب Nanni Cobretti به طرز مشهوری غیرقابل کنترل است ، من هرگز نفهمیدم بهترین و کدام بدترین است. چیزی که من فهمیدم این است که باید رنج بکشم. خیلی

آواز تم

 

 

Replicas (2018)

 

آنامنیز

مجموعه ای از برش های عمیق با لبه های دندانه دار که به نظر می رسد نتیجه چاقو زدن با تیغ اره برقی (یا جسم نامناسب دیگر) باشد. بیمار به خاطر نمی آورد که چه اتفاقی افتاده و چگونه اتفاق افتاده است و از سردرگمی شکایت دارد. در صورت تردید ، توصیه می شود که آنتی بیوتیک و پروفیلاکسی کزاز را بدوزید و ادامه دهید.

 

بخیه های مورد نیاز:

4 (چهار) تحقیقات روانپزشکی پیشنهاد می شود.

 

1 Replicas یک فیلم اشتباه از راه غلط است.
به نظر من فیلم هایی وجود دارند كه به طرز نادرستی درست هستند: اگرچه آنها كاملاً كامل بودند و كاملاً در روح زمان خود قرار می گرفتند ، اما به رغم خود بسیار كامل و بسیار كاملاً عالی بودند كه باعث می شد آنها در حقیقت فراموش شوند یا حتی مورد توجه قرار گیرند. تمسخر (Batman Forever). فیلم هایی به روش صحیح اشتباه هستند که پس از یک سری فاجعه های تولیدی و اولین "EH!" از نظر عموم و منتقدان ، آنها ثابت کردند که ستونهای محکم تخیل جمعی هستند (برادران بلوز). و سپس فیلم های اشتباهی به روش اشتباه وجود دارد. این فیلم ها این ویژگی را دارند که در پایان 90 دقیقه عجیب و غریب خود ، شما را با کنجکاوی درک می کنند که چه اشتباهی اتفاق افتاده است ، واقعاً بد ، واقعاً بد. از آنجا که چیزی واقعاً بسیار بد اتفاق افتاده است ، لزوماً باید وجود داشته باشد ، در غیر این صورت ، نتیجه ای از این دست قابل توضیح نیست. این فیلم ها زیاد نیستند (Super Mario Bros. و Theodore Rex اولین مواردی هستند که به ذهنم خطور می کنند) اما همه آنها تمایز مجهز بودن به یک داستان پشت صحنه را بسیار عجیب دارند که خوب است یک فیلم را تهیه کنید. فیلمی که معمولاً حتی از اثری که به آن الهام گرفته موفق تر است (The Disaster Artist - The Room). باور کنید ، من واقعاً نمی توانم صبر کنم تا مستندی از نتفلیکس را ببینم که در پشت صحنه Replicas را بازگو می کند ، زیرا این یک چیز هیجان انگیز است. به تعبیر شخصی من از واقعیت ها ، یک روز پس از پایان فیلمبرداری ، تهیه کننده پس از اینکه بازیگر بالاخره موفق شد در پرونده ای علیه کارگردانی که او را مجبور کرده بود پیروز شود ، با هارد دیسک های شات فرار کرد. برای شرکت در فیلم پس از ربودن یک بله از او در حالی که هنوز تحت بیهوشی برای پوسیدگی در پرومولار دوم نیمه قوس تحتانی قرار داشت. در جایی می توانید یک طوفان را که صحنه را می برد و یک فیلمنامه نویس درگیر یک رسوایی جنسی قرار دهید. همچنین چون قبلاً برای کیانو اتفاق افتاده است.

 

هشت دقیقه اول Replicas ایمان شما به هر چیز را از بین می برد.

و 101 باقیمانده برای تکمیل صحیح کار بسیار تلاش می کنند. در طی مدت زمان زیادی موارد غیرمعمول پخش شده است که شما واقعاً نمی دانید از کجا شروع کنید. تصویر بالینی مربوط به دستی است که در انتها زیر ریل لیفتراک که حامل منیت بنینی است است: همه اینها زشت ، نامرتب ، نفرت انگیز ، دردناک و بدون شکل است. در عرض 10 دقیقه به ترتیب می بینیم: یک هلی کوپتر CGI بسیار تقلبی است که از نظر اپیدرمی آزار دهنده است ، کیانو ریوز برای شبیه سازی نوعی مداخله holoshield دستان خود را به شدت تکان می دهد. او دوست دارد مانند تام کروز در گزارش اقلیت یا رابرت داونی جونیور در فیلم مرد آهنی به نظر برسد اما ، در پایان ، او فقط جیوکاس کازلا را به یاد می آورد (همچنین با تکرار بی وقفه "فقط وقتی من این حرف را می زنم" نیز به او کمک کرد). سرانجام ، یک ربات در گرافیک رایانه ای ایجاد شده است که به نظر می رسد حدود بیست سال پیش از یک رایانه الکترونیکی بیرون آمده است. تاکنون من از اغراق استفاده کرده ام اما لطفاً این واقعیت را باور کنید که در رابطه با اندروید Replicas اغراق نمی کنم: این به معنای واقعی کلمه باعث می شود که از مرحله انیمیشن T-800 در سال 1985 پشیمان شوید. بقیه فیلم بیش از یک سوراخ است اسکریپت یک اسفنکتر چرکی عظیم ، معطر و پوسیده است.


همه چیز پر از عشق است - 1997


ماکت ها - 2018

 

 

3 من فقط کیانو ریوز را دوست دارم.

من او را از قبل جان ویک دوست دارم که * اخبار اخبار * من آنها را ندیده ام. من او را دوست دارم حتی قبل از اینکه تبدیل به یک میم زنده شود ، با این داستان از او به عنوان یک شغل مدرن همه احساسات خوب ، صبر ، استقامت و چشمان کوچک کوچک که لومبروسو حرفی برای گفتن دارد. من او را بدون توجه به عینک های بیضی شکل ، کت های دون ماتئو ، قرص های آبی و قرمز و تمام آن له هایی که اگر امروز بانوی من قلاب چوبی بیرون بیاید دوست دارم (صحبت از فیلم های اشتباه به روش صحیح) او را دوست دارم. من کیانو ریوز را دوست دارم از وقتی که مصاحبه ای را با او چاپ کردم که در Tutt'Orecchi چاپ شده است ، یک کتاب کوچک

مشاهده تگ ها:

نویسنده : حمید سلیم
Triple Frontier: و ما در مورد آقایان خوش شانس صحبت خواهیم کرد.

,
تاريخ ارسال:7:11

Triple Frontier: و ما در مورد آقایان خوش شانس صحبت خواهیم کرد.
بررسی ها | 22/03/2019 | توسط دارت فون تریر
اکنون یک محصول با نام تجاری Netflix برای من اغلب به تجربه ای نامطبوع تبدیل می شود. آنها چیزهای زیادی تولید می کنند ، شاید خیلی زیاد. آنها ستاره هایی از سطح عالی پرتاب می کنند اما به ندرت محصولات آنها "رقص زیبا" هستند. فرصتی نیست که در تجزیه و تحلیل علت این موضوع به جزئیات بپردازم ، اما من آن را گزارش می دهم تا احساس بی اعتمادی عمومی را که با آن به Triple Frontier نزدیک شده ام ، منتقل کنم. احساس می کنم که پوستر و تریلر تبلیغاتی که به نظر می رسد اقدام تستوسترون ردیف دوم را با ستاره های جوشانده قبلی یا جوش و خروش از نوع Red Zone تبلیغ می کند ، با هر لحظه صرف خیره شدن به چهره بزرگ بن افلک ، به صورت تصاعدی افزایش می یابد.

بازاریابی Triple Frontier آن چیزها را آنجا و با این ملاحظات منطقی تر ، اما با صدای کم ، برای من فریاد زد ، مانند: "با این وجود Chandor این کار را می کند ، شما تقریباً از همه فیلم هایش خوشتان آمد" ، "مارک بوال آن را نوشت ، همان The Hurt Locker! "،" اما افلک سقوط نکرده است! خوب ، بیا ، کمی بنوش و او متورم است اما هنوز تمام نشده است "،" آیزاک یک بازیگر محبوب است ، او با چیزهای بد نمی سوزد. " اعتراف می کنم که در پایان من عمدتاً به دلیل این که به من مامور بازبینی شد ، برنده شدم و این کار را مانند یک پیمانکار زحمتکش والوردیان ، پس از دریافت این وظیفه ، انجام می دهم.


یام ، چه بوی DVD خوبی از سبد Autogrill گرفته است!

با شروع فیلم ، اینجا کارتل های مواد مخدر ، عملیات پلیس است که در آنها مشخص نیست چه کسی خوب است و چه کسی بد است ، سیاهپوستان سابق ارتش در حال حاضر بی نظم هستند که به عنوان غیرنظامی در یک تیم عملیاتی دور هم جمع می شوند از همه ماوریک هرکدام با تخصص خاص خود و همه به رهبر تیم سابق وفادار هستند ، همه انگار که این یک راه اندازی مجدد از A-Team باشد که توسط تیلور شریدان نوشته شده اما با دست چپ هنگام صرف صبحانه به چیز دیگری فکر می کند. این باند پس از ترخیص از یکدیگر جمع می شوند تا با کل پول خود و یک ارتش خصوصی کوچک ، یک میلیونر میلی گرم علیه یک قاچاقچی مواد مخدر که در جنگل کلمبیا باریک بسته زندگی می کند ، بدست آورند. یک فیلم درسی دزدکی با عنوان "بچه های خوبی که کاری را به ضرر آدمهای بد انجام می دهند و اساساً آدمهای بدی نمی شوند".
با این اخلاق (هرچقدر می خواهیم س questionال برانگیز باشد ، اما کاملاً آمریکایی است مثل اینکه پای سیب روی پنجره خنک شود) فیلم به روشی کاملاً واضح اما بهتر از حد انتظار پیش می رود: با مرثیه عجولانه اما صادقانه رفیق و برخی ایده های جالب . در پایان ، به رغم قابل پیش بینی بودن ، به لطف یک متانت ، اعتقاد و دقت خاصی که هرگز باعث سقوط در DTV نمی شود که به نظر می رسید هدف آن را دارم ، به اندازه کافی لذت می برم. این تا زمانی است که من می فهمم هر اتفاقی که باید می افتاد رخ داده است ، قوس روایی که بطور اسرارآمیز از دقیقه دوم آغاز شده بود ، پایان یافته بود ، اما این فیلم فقط یک سوم از مدت زمان آن بود. دزدی خوب ، بد یا خوب بود اما از بین رفته بود ، حالا؟ و این دوستان ، الاغ می افتد.


سلام بچه ها! دلم برام تنگ شده؟

الان کجا می روند؟ برای بقیه مدت زمان فیلم چه اتفاقی می افتد؟ آه چه احساس عالی از دست دادن کنترل! به یاد می آورید چه زمانی این اتفاق می افتد؟ چه خاطراتی از زمان های گذشته ، از زمانی که حتی یک فیلم اکشن نمی تواند اسباب بازی کودکان کم سن و سال باشد و می تواند شما را با اراده خود به اینجا و آنجا برساند ، به رحمت ماجراجویی حتی به انتهایی که شما را غمگین و گیج می کند تا تأمل کنید زندگی! تا وقتی که چراغ های اتاق روشن نشد ، هر اتفاقی ممکن بود بیفتد و هیچ قهرمان اصلی بدون در نظر گرفتن شهرت او ، در امنیت نباشد. آه پسران من ، چه دلتنگی ، ها؟ یک بار اینجا همه گنجینه سیرا مادره بود!


"خاموش شوتی ، نمی بینی من به ماجراجویی فکر می کنم؟"

میدونی؟ امیدوارم. گنجینه سیرا مادره یک فیلم زیبای ماجراجویی جان هاستون در سال 1941 با بازی همفری بوگارت ، برنده چهار جایزه اسکار ، سه گلدن گلوب و با شایستگی سنگ بنای سینمای ماجراجویی ، وسترن و درام و هنوز هم در نظر گرفته شده است. این فیلم توسط بسیاری از نویسندگان (ایندیانا جونز ، برای نامگذاری یک پسر) به عنوان منبع الهام ذکر شده است. این رویداد پر پیچ و خم گروهی از مردان ناامید را در جستجوی رگه ای دست نیافتنی از طلا در کوههای سیرا مادره دنبال می کند. آنها دام های طبیعت و زندگی را می یابند که بین آنها و ثروت قرار دارد و بدترین فاجعه برای آزار و اذیت آنها در زیباترین: طمع. یکی از ویژگی های این فیلم که همیشه دوستش داشتم این است که شما را از فیلم ماجراجویی (مردانی که به دنبال گنج در کوهی دور هستند) ابتدا به غرب (شکار شده توسط راهزنان مکزیکی در وسط یک بی ثمر) و دورتر منتقل کنید - راهی به سوی یک تراژدی تقریباً متافیزیکی ، که در آن این منظره نامطلوب و متروک مریخی از سیرا مادره ، که توسط یک طوفان شن و ماسه بی وقفه غرق می شود ، به عنوان صحنه ای برای نمایش های ابدی انسان ها عمل می کند. که در

مشاهده تگ ها:

نویسنده : حمید سلیم
زمان آن فرا رسیده است که درباره J. C. Chandor صحبت کنیم

,
تاريخ ارسال:7:10

زمان آن فرا رسیده است که درباره J. C. Chandor صحبت کنیم
BLOG | 26/03/2019 | توسط جکی لنگ

لحظه ای که غیرقابل انکار شد که این مرد همه چیز را در ذهنش روشن است

وی گفت: "اثرات اعمال خشونت بر روی انسانی دیگر بیولوژیکی و فیزیولوژیکی است. این قیمت یک جنگجو بودن است "

چارلی هونام این را به مخاطبان پیشکسوتانی که در ابتدای Triple Frontier با آنها صحبت می کند می گوید و همچنین بهترین توضیح درباره اقدام جدی (جدی) در سینما است: مسئله این نیست که چند گلوله را می توانید شلیک کنید ، بلکه چند مشکل را ایجاد می کنید و با انجام این کار چقدر حل می کنید قیمت یک شخصیت اکشن در یک فیلم این واقعیت است که شما یکپارچگی خود را قمار می کنید ، یعنی همه چیزهایی است که یک مرد باید خودش را بخواند وقتی در آینه نگاه می کند و هر چیزی که بینندگان به آن اهمیت می دهند اگر شما درآمد کسب کرده اید عزت آنها
J. C. Chandor همیشه این صداقت را به خطر می اندازد و این لیاقت نادر را دارد که همیشه مطمئن شود که مبارزه واقعی بین انسان و منظره ، یعنی بین انسان و جهان است. که اگر بتوانید آن را انجام دهید عالی است.

زمان آن فرا رسیده است که در مورد JC Chandor صحبت کنیم زیرا سومین فیلم پر شور از چهار فیلم (Margin Call واقعاً عملیاتی برای اولین بار بود ، یک فیلم دقیق و فوری مانند چند فیلم دیگر ، امروزه دیدن آن غیرممکن است) ، سومین استثنا exception شایسته از بین چهار فیلم ما در طرف مقدر هستیم. او از طریق فیس بوک میم کسب نمی کند ، نماد هیچ چیزی نشده است (نه کهن الگوهای سینمای اکشن جدید که زاهلر در حال تبدیل شدن است و نه دشمن طبیعی سینمای معتبر مانند مایکل بی) ، ما مصاحبه های پر سر و صدایی نمی بینیم یا اظهارات پروژه های باورنکردنی ، حتی اگر هر قلب فوتبالی از کشف این که او در حال آماده سازی مجموعه ای در طرف فرانسوی بازوی خشن قانون است ، یعنی همان کسی که مواد مخدر را ارسال کرده است ، حتی یک ضربان را از دست بدهد.


نگاه بی کلام انسان آشفته در محیط خصمانه شماره 1

Triple Frontier همه شما آن را دیده اید (وگرنه اینجا چه کار می کنید؟) و شما فهمیده اید که این مزدوران بدون شعارهای قهرمانی دوران دیگر است که سعی می کند امروز نیز بزرگ و مرتبط باشد ، این گنجینه سیرا مادره است به علاوه مضمون تقلیل گرایی و افراد رها شده توسط جامعه ، این سینمای ضرب و شتم با چهره ای بسیار بلند است که می خواهد ضربه دیگری بزند تا حضور خود را احساس کند. و از اواسط به بعد ، این مسئله به صورت خصوصی بین انسان ها و کوه ها درمی آید ، مانند سال 1981: تحقیقات در نیویورک (که بیاد بیاوریم عنوان اصلی آن یک سال خشن ترین سال است) به تدریج به یک موضوع خصوصی بین یک مرد و یک شهر تبدیل شد و همه چیز موجود است Lost (این کار آسان بود) موضوعی بود بین یک پیرمرد و دریا لعنتی.

ما باید در مورد JC Chandor صحبت کنیم زیرا آنقدر طولانی بود که کسی نمی توانست درک کند که پیروزی های شخصی در سینمای مردان اغلب با شکست های عمومی همزمان می شود (و وقتی همه چیز از دست رفته اولین بار در یک سالن سینما تحقق یافت ، ما آنجا بودیم و رهبر عالی به لطف بازدید رویایی از شب ضربات آینده همه چیز را درک کرده بود). عمل گرایی مزخرف است ، اهداف قابل دستیابی و سود شخصی به راحتی در پس زمینه قرار می گیرد و زیبایی در حال مشاهده یک اصل اخلاقی برای شخصیت ها است تا در نهایت بتواند انتخاب های ضد مثبتی انجام دهد اما همه در یک قطعه است. مانند تیلور شریدان (همراه با زالر گوشه سوم مثلث امیدهای من برای آینده) J. C. Chandor شخصی است که علاقه مند است آنچه را که برای انسان بودن لازم است و باید آماده فدا کردن باشد ، بیان کند. این کار را با ضربات جنایتکارانه ، با مقاومت در برابر یک دشمن نامرئی و با نبردهایی انجام می دهد که در نهایت ، در برابر محیط زیست ، در واقع جنگ با خود شخص است. تنها کسانی که ارزش جنگیدن را دارند.


نگاه بی کلام مرد آشفته در محیط خصمانه شماره 2

Triple Frontier قرار بود یک شکست باشد ، بیش از 10 سال بود که در دست کار بود ، قبل از اینکه کاترین بیگلو برای انجام کار The Hurt Locker و سپس Zero Dark Thirty (Boal نویسنده معتمد او باشد) برای کاترین در نظر گرفته شده بود ، و ایده اصلی او تقریباً 15 ساله است. جانی دپ و تام هنکس مجبور بودند آن را بازی کنند (اما آیا می بینید؟ من با خواندن آن کمی هیجان زده شدم ، به نظر من متعهد بود و یک جواهر بود) سپس آنها باید شان پن و خاویر باردم بودند (و حتی در اینجا هم اصلاً بد نبود. ایده ، حتی اگر پن آن را وسیله نقلیه ای برای خودش می کرد) ، پس کریستین بیل مجبور شد این کار را انجام دهد و فقط در این صورت بود که چاندور درگیر شد. که در یک مقطع مجبور بود این کار را با تام هاردی و ماهرشالا علی انجام دهد (سال 2017 بود) و سرانجام وقتی پارامونت از پروژه بیرون کشید موفق شد بازیگران مورد نظر خود را بدست آورد. چقدر باید به یک پروژه ایمان داشته باشید که اینقدر دوام بیاورد؟ چقدر ممکن است فیلمی که این مدت طولانی دوباره کار شده است مکیده باشد؟

من می خواهم در اینجا بحث جدی درباره J. C. Chandor شروع كنم زیرا در سناریویی كه تا 5 سال پیش برای هدایت سینما خفه شده به نظر می رسید ، می تواند به طور منظم فیلم هایی را فیلمبرداری كند كه در آنها

مشاهده تگ ها:

نویسنده : حمید سلیم
Nocturnal: نقد و بررسی فیلم توسط ناتالی بیانچری

,
تاريخ ارسال:3:15

Noctual: نقد و بررسی فیلم توسط ناتالی بیانچری
اولین فیلم بلند سینمایی این کارگردان داستان ظریف و احساسی یک برخورد خاص است. با کاسمو جارویس و لورن کو.

 

دو نفر در آنتی پادها که مانند کلاسیک ترین داستان عاشقانه ، ناگزیر یکدیگر را جذب می کنند. پیت (کوزمو جارویس ، لیدی مکبث ، پیکی بلیندرز) و لوری (لورن کو) شخصیت های اصلی شب شب ، اولین فیلم سینمایی کارگردان ناتالی بیانچری هستند که در ایتالیا در جشنواره بین المللی فیلم Bif & st - Bari در سال 2020 به نمایش درآمد.

همچنین بخوانید Bifest 2020 - The Wrong Day: نقد و بررسی فیلم با راسل کرو
در یک شهر همیشه بارانی در ساحل یورکشایر ، پیت ، یک نقاش سی ساله و نقاش خانه و لوری ، یک دانش آموز 17 ساله ، کمی از بی حوصلگی شروع به معاشرت می کنند ، کمی چون چیزی غیر قابل توضیح آنها را به سمت یکدیگر سوق می دهد. او یک ورزشکار با استعداد ، یک نوجوان کلاسیک معذب و عصیانگر است ، او مردی منزوی ، ساده و خشن در رفتار خود است اما روح لطیف را نشان می دهد. او با "بو کشیدن" این موجود مخلص و خودجوش که بلافاصله او را بی ثبات می کند مانند یک حیوان وحشی حرکت می کند.


شبگرد - ملاقات دو روح معذب
Nathalie Bianchieri تولد یک رابطه ظریف و مبهم را بین دو روح متفاوت از نظر طبیعت و موقعیت اجتماعی هدایت می کند که نشان دهنده فضای ویران کننده و مالیخولیایی محیط اطراف است - آن طبقه کارگر خاکستری استانی انگلیس - اما مشتاق زندگی و فرار از سکون که آنها را خفه می کند. از نظر لوری ، که هرگز با پدرش ملاقات نکرده و رابطه سختی با مادرش دارد ، پیت فرار است که می تواند او را از یکنواختی آموزش و مدرسه دور کند. پیت ، که دوربین قسمت اعظم فیلم را از پشت فیلمبرداری می کند ، مانند یک رمز و راز ناراحت کننده پیچیده است ، به نظر می رسد نمی خواهد چهره خود را به دختر - و به بیننده نشان دهد - اما در پشت نیمه جمله هایی که تقریباً با غرغر گفته می شود پنهان می شود و نمی تواند بدون او انجام دهید پیت فرار می کند و حتی نمی تواند لوری را ببوسد که در پاسخ همه کارها را می کند تا با او تنها باشد و عدم تمایل او را به اختلاف سن نسبت می دهد. هنگامی که دوربین سرانجام روی عکس های نزدیک از نزدیک پیت متمرکز می شود ، چهره ای "انسانی" آشکار می شود ، نگاهی عمیق که جای خود را به احساسات می دهد و رمز و راز که به زودی خود را نشان می دهد.


یک پیچ و تاب معنای فیلم را تغییر می دهد
کارگردان قبل از واژگون کردن کامل معنی فیلم با پیچ و تاب ناگهانی ، زمان آشنایی بین این دو قهرمان را تا آنجا که ممکن است گسترش می دهد. آنچه پدیدار می شود یک احساس حتی عمیق تر بین دو شخصیت اصلی است که نمایانگر یک درام وجودی است که ارتباط چندانی با یک رابطه عاشقانه ساده ندارد. با ظرافت و تفسیرهای اندازه گیری شده از دو شخصیت قهرمان با استعداد ، کارگردان این استعداد را نشان می دهد که می تواند آشفتگی قلب را با سادگی عمیق و م representثر نشان دهد: آیا این از طریق چشم های درخشان پیت است که در ابتدا نسبت به او احساس انزجار می کنید اما نشانگر " حیوان خوب و صادق ، یا از طریق واکنش پریشان سکوت لوری - که توسط یک قرص اکستازی تغییر یافته است - به افشاگری تکان دهنده ای که مرد به او داد.


گوهر خاطره انگیزی که ناتالی بیانچیری به لطف جو عمیقی که موفق به بازگرداندن آن به صفحه نمایش بزرگ می شود ، چنین ساخته است که توسط عکس های زیبای Michal Dymek لهستانی و موسیقی آهنگساز استرالیایی Aaron Cupples ساخته شده است.

Noctual که توسط کارگردان با همکاری Olivia Waring تهیه شده است ، توسط Rickshaw Entertainment با MOR Productions و Resolve Media تولید شده است ، هنوز توزیع ایتالیایی ندارد.

مشاهده تگ ها:

نویسنده : حمید سلیم
فرار از ویلا آرزیلا: نقد و بررسی فیلم کریستف دوترون

,
تاريخ ارسال:3:12

فرار از ویلا آرزیلا: نقد و بررسی فیلم کریستف دوترون
از 27 آگوست به سفارش فیلم Cloud 9 ، کمدی Christophe Duthuron با الهام از BD بلژیک توسط ویلفرید لوپانو و پل کاوئت ساخته شده است.

 

از 27 آگوست در سینماها ، Fuga da Villa Arzilla یک کمدی بسیار دلپذیر فرانسوی است ، که به آرامی اما قاطعانه چند ضربه به ریا ریاست چپ شصت و هشتاد ساله اروپا وارد می کند و در پایان ، احتمال رستگاری و اهمیت احساسات را جشن می گیرد. به کارگردانی کریستف دوترون ساخته شده است و از BD بلژیکی ، Les Vieux Foueaux الهام گرفته شده است - که در واقع - عنوان اصلی فیلم نیز هست. لحن نوستالژیک ، ظریف و سوزاننده طنزهای فرانسوی را می توان با سنت بسیار محکم روایت های عالی خصوصی و س questionال صادقانه در مورد ارزش های به اصطلاح چپ درک کرد.

Escape from Villa Arzilla - اینجا پیش پرده کمدی فرانسوی است
با بازی سه هنرپیشه تاریخی - پیر ریچارد ، رولان ژیرو و ادی میچل - و کارگردانی خوب دوتورون نسبتاً جوان (در تئاتر و تلویزیون بیشتر از صفحه نمایش فعال است) ، Fuga da Villa Arzilla یک دید خوب است ، که کیفیت را تأیید می کند متوسط ​​کمدی فرانسوی در سال های اخیر ، تقریباً همیشه تضمین کنایه و لطف است که با توزیع های جزئی اما سرسخت و پرشور به ایتالیا آورده شده است.

فرار از ویلا آرزیلا: سه دوست و یک مراسم خاکسپاری


سه قهرمان Fuga da Villa Arzilla پس از سالها و به مناسبت بسیار دلپذیری بار دیگر با هم دیدار می کنند ، همانطور که اغلب اتفاق می افتد. پیروت (ریچارد) ، آنتوان (ژیرو) و امیل (میچل) پس از اینکه در اتحادیه های کارگری با هم ستیزه جویی کردند و به طور کلی ، به عنوان مخالفت با سیستم ظالمانه سرمایه داری ، راه های مختلفی را در پیش گرفتند: پیروت همچنان برای مبارزه با "رئیس" ها در پایتخت باقی ماند امیلی ، فرانسوی ، پس از این همه سرگردانی ، در یک بیمارستان به تنهایی پیر می شود ، در حالی که آنتوان علی رغم اینکه آخرین خداحافظی را با همسر محبوبش ، لوسه ، می یابد. عصای پیری او و طرفدار پرشور مادرش در حال حاضر شادابی را از دست داده است ، نوه اش سوفی (آلیس پل) ، چند ماهه باردار و همیشه شکسته است.

این دقیقاً به مناسبت مراسم تشییع جنازه لوست است که داستان به وقوع می پیوندد. آنتوان ضمن تشکر از دوستانش که در چنین لحظه ای غم انگیز به نجات او آمدند ، تنها بر روی یک جزئیات متمرکز شده است: کشف خیانت - که اکنون سالها پیش اتفاق افتاده است - به لوست محبوب خود با صاحب کارخانه ای که او به این رقابت پرداخت. ، گاران-سرویر (هنری گایبت). در حالی که دیگر چیزی برای نگه داشتن او و احتمالاً برای انجام سوگ او به روشی دیگر باقی مانده بود ، آنتوان تصمیم می گیرد تا برای انتقام جویی عزیمت كند و حومه ترن را به مقصد توسكانی ترك كند. برادرزاده و هم رزمندگانش با هشدار ، او را تعقیب می کنند تا منصرف شود.

جوان ، پیر و درگیری


فراتر از توطئه مسخره آمیز ، که می بیند اسرار خانوادگی (و کشور) پس از سالها فاش می شود ، برکت سرنوشت و لحظات گالیاردیک بین دوستان قدیمی ، یک جنبه جالب از Fuga da Villa Arzilla رویارویی درگیری بین نسل های جدید و قدیمی است . این موضوع بدون اینکه موضوع اصلی فیلم باشد ، در مرکز یک صحنه کلیدی قرار دارد که در آن قهرمان اصلی سوفی ، از آنجا که یک شخصیت صرف حمایت است ، "دوستان جدید و پیر خود را در صف" قرار می دهد ، برخی از یقین ها که غالباً باعث تکبر خاصی از جانب افراد مسن می شوند که به خاطر "روزهای خوب گذشته" لنگر می اندازند. دقیقاً این زمانها ، که بسیار بی فایده پشیمان می شوند ، اساس مشکلات امروز است ، که باید در یک محیط تخریب شده و در یک جامعه فرسوده از اقدام تهاجمی و خودخواهانه "قدیمی" ، نسلهای جدید ، فقیر ، با آنها روبرو شوند و - احتمالاً - آنها را حل کنند. . طغیانی ، البته ، به معنای آن نیست که چه کسی می داند چه تحلیلی سیاسی دارد ، اما به خوبی نمایانگر خشنودی اصطلاح "هزاره ها" نسبت به کسانی است که برای مدالهای افتخار شکایت ، سرزنش و دلتنگی دارند.

در این مرحله ، شخصیت سوفی امور را به دست خود می گیرد: او پاسخ می خواهد ، اختلافات را حل می کند ، پدربزرگ و همراهانش را وادار می کند تا لوبیا را بریزند ، اسطوره "همدم قدیمی همه را یک تکه" می کند و آنها را تحمیل می کند با واقعیت کنار بیایید شاید عملی خوشایند نباشد ، اما مطمئناً بسیار با وقارتر است.

در پایان ، از ویلا آرزیلا فرار کنید


لحن مالیخولیایی کمدی با شخصیت پردازی غیرقابل انکار شخصیت ها ، کاملاً مشخص و مشخص ، شیرین می شود. این سه دوست ، به ویژه ، نمایانگر سه سایه متفاوت انسانی هستند: یکی رمانتیک ، یک عملگرا و یک جنگ. در طول سال ها ، هر سه مقداری ماسک شده اند ، که آنتوان ، امیل و پیروت باید آنها را یاد بگیرند. در حقیقت زمانی می رسد که شخصیت ها باید با تعبیر و تفسیر گذشته خود و ساختارشکنی

مشاهده تگ ها:

نویسنده : حمید سلیم
آخرین عکس مامان: بررسی فیلم نتفلیکس

,
تاريخ ارسال:3:11

آخرین عکس مامان: بررسی فیلم نتفلیکس
یک خانواده عادی آمریکایی ... و یک باند دزد بین المللی: مامان آخرین شات یک ماجراجویی باورنکردنی پر از رازها و پیچ و تاب هاست ، جایی که هیچ چیز آنطور که به نظر می رسد نیست.


آخرین عکس مامان به وعده های خود عمل می کند: فیلم Trish Sie - قبلا پشت دوربین Step Up: All In (2014) و Pitch Perfect 3 (2017) - یک کمدی اکشن با اطمینان خاطر است ، به مدل سه گانه Spy Kids. از یک سو ، والدینی وجود دارند که ظاهرا دست و پا چلفتی و بیش از حد محافظ هستند و قادر به رهگیری نیازها و نیازهای فرزندان خود نیستند. از سوی دیگر پسران وجود دارد ، سرکش و سو تفاهم ، که از چرخش ماجراجویانه ای که زندگی آنها به زودی انجام خواهد شد بی خبرند.
این بدان معنا نیست که می توان گفت با توجه به قابل پیش بینی بودن پیشرفت و پیچ و تاب ها و احساس خاصی از تکرار که در صحنه نفوذ می کند ، می توان گفت این عملیات کاملاً موفقیت آمیز است ، کما اینکه در مرحله نوشتن ، فیلمنامه نویس سارا روچیلد ترجیح داده است خلبان اتوماتیک را وارد کند. در جای امن باشد ، نه اینکه خود را وقف توسعه دقیق تری از شخصیت ها و سرنخ های کاشته شده در اینجا و آنجا در طول داستان کند.

آخرین شلیک مامان: یک دزد ساده نیست
از طرف دیگر ، یافتن عناصر ابتکاری دشوار است ، بدون اینکه خطر خارج شدن کاملاً از موضوع یا سردرگمی ایده های بینندگان بالقوه را داشته باشد. داستان از بازنمایی یک خانواده متوسط ​​عادی آمریکایی شروع می شود: پدر شیرینی پزی (و کلاهبردار ، بسیار خوب توسط کن مارینو از Come spaccio la famiglia و مجموعه تلویزیونی دوشنبه سیاه) ، مادر خانه دار و یک داوطلب در غذاخوری مدرسه ، قبل از نوجوان خیالی و قلدری و دختر نوجوان ناامن و با استعداد.

نقطه عطف این کشف است که مادر ، در واقع ، به لطف برنامه محافظت از شاهدان ، 15 سال امن یک دزد سابق است. نه یک سارق صرف ، بلکه یک جاسوس بین المللی است که برای آخرین ضربه مهیب توسط باند قدیمی خود "ربوده می شود". با شروع این شگفتی ، فیلم به دو رشته موازی تقسیم می شود: بزرگسالانی که با سرقت و تحقق آن - خنده دار - دست به گریبان هستند و ماجراجویان جوانی که با بیهوشی خود چیزهای زیادی درباره خود و محل کارشان می آموزند. تیم

اتحاد همیشه قدرت است
آخرین شلیک مادر آخرین شلیک مادر تلاش می کند تا هدف را تا حد امکان راضی و سرگرم کند ، و بنابراین جالب است بدانید که چگونه عنوان ایتالیایی لهجه را بر مأموریت مادر و به طور کلی "بزرگسالان" قرار می دهد ، The Sleepover (به معنای واقعی کلمه "خواب ماندن با کسی" ، در این مورد اشاره به خواب شبانه سازماندهی شده توسط پسران) بیشتر در حمله به گروه های مختلف کودکان متمرکز است ، بنابراین پیشنهاد می شود که نقطه نظر اصلی آنها و چگونه همه چیز را باید با نگاه آنها مشاهده کرد

با تمایز لازم ، فیلم تا حدودی یادآور The Goonies است ، به خصوص در مورد کشفیات بچه ها و نیاز آنها به زندگی در زمینه های غیر منتظره. یک بار دیگر ، محصول Netflix ناامید نمی شود اگر آنچه شما دنبال آن هستید یک کمدی اکشن شوخ و جذاب با اخلاقی متعالی در آن است. زیرا اساساً همه حق دارند حرفهایشان را بیان کنند ، در پیچیدگی روابط شخصی کاوش کنند و درک کنند که با هم بیشتر سرگرم می شویم و با مسئولیت پذیری رشد می کنیم.

مشاهده تگ ها:

نویسنده : حمید سلیم
آواز نام ها: نقد و بررسی فیلم با حضور تیم روت و کلیو اوون

,
تاريخ ارسال:3:06

آواز نام ها: نقد و بررسی فیلم با حضور تیم روت و کلیو اوون
فیلم ساخته فرانسوا ژیرارد بر اساس رمانی به همین نام از نورمن لبرشت اکران ایتالیایی دارد.

 

آیا هولوکاست می تواند برای همیشه تغییر کند حتی زندگی هایی که فقط از دور به آنها لمس کرده است؟ پاسخ مثبت است و مارتین سیموندز (تیم روت) این را خوب می داند ، که 35 سال است به دنبال دوست برادر خود Dovidl (Cliwe Owen) اعجوبه ویولونیست می رود که در عصر اولین کنسرت انفرادی خود در 21 سالگی ناپدید شد. آواز نامها داستان دویدل ، یهودی لهستانی است که در زمان آغاز جنگ جهانی دوم در اروپا ، توسط پدر مارتین برای یارانه تحصیل و پرورش استعداد موسیقی خود ، برای فرزندخواندگی برده شد. بنابراین پسر ردپای خانواده اش را که در لهستان ماندند و به اردوگاه کار اجباری تبعید شدند ، از دست می دهد. استعداد دویدل ، همراه با یک شخصیت غرورآمیز و غیر دوستانه ، در ابتدا مارتین کوچک را که در خانه خود را به عنوان یک غریبه بزرگ با ویولونی که پدرش می پرستد ، آزار می دهد. با گذشت زمان ، او نیز توسط مهارت خود تسخیر می شود و روح او و این دو دوست جدائی ناپذیر می شوند ، حداقل تا وقتی که اثری از دویدل وجود داشته باشد.

 

آواز نام ها - دو زندگی دور که موسیقی به آنها پیوسته است
فرانسوا ژیرارد (ستا) ، همانند فیلم ویولن سرخ ، در سالهای گذشته و به پشت سر هم ، برای بازگرداندن داستانی که در آن موسیقی رشته مشترکی است که در این مورد زندگی قهرمانان داستان را از لحاظ جسمی تقسیم می کند ، درد ، سکوت ، از بیرحمانه ترین تاریخ چیزی که در ابتدا به نظر می رسد یک رمان کلاسیک برای بزرگسالان برای دو نفر باشد که مارتین "سرپرست" داویدل را لجباز می کند و اجازه می دهد بیشتر و بیشتر تمرین کند و اعتقاد به این که دوستش زندگی طولانی و مثمر ثمری خواهد داشت ، به سفری ناامیدانه تبدیل می شود که مارتین در پیش می گیرد. 35 سال پس از ناپدید شدن دویدل بین لندن ، لهستان و نیویورک در جستجوی پاسخ بلکه همچنین یافتن یک پیوند شکسته.

وسواسی نسبت به شخصیتی که تیم روت ، سنجیده و شدید بازی کرده است ، اما نمی تواند آن را خفه کند ، زیرا موسیقی که زندگی اوست ، او را به "برادر" و سرنوشت ناشناخته اش بازمی گرداند. همان وسواسی که در بیشتر فیلم ها ، دوویل جوان مبتلا به این فکر که قادر به خواندن کدیش برای عزیزانش نیست ، دعای یهودیان برای مردگان را رنج می دهد ، زیرا او سرنوشت آنها را نمی داند ، و کور درد او می آید تا او را رد کند دین

پیش پرده آهنگ آوازها را مشاهده کنید


آهنگ یادآوری
یک صحنه کلاسیک برای درام ژیرارد ، بر اساس رمانی به همین نام از نورمن لبرخت ، که به فاجعه هولوکاست بدون رفتن به اردوگاه های کار اجباری می پردازد ، و تصاویر ناامیدانه و خشونت شناخته شده را نشان می دهد. با این حال ، این شدت فاجعه را فدا نمی کند ، که می تواند در نگاه بازماندگان خوانده شود که آهنگ خداحافظی خود را به عزیزان منتقل شده توسط باد یا اشک دویدل که یک معضل ناراحت کننده را تجربه می کند ، تبدیل می کنند. یا حتی در دویدل بزرگسال ، کلیو اوون جدی ، حتی در تفسیر مختصر خود ، که سالها قبل از افشاگری دردناک و اجتناب ناپذیر زندگی او را "به حالت تعلیق درآورد". و این "آواز نام" و ویولن دویدل است که آنچه را که کلمات و تصاویر قادر به گفتن نیستند ، برقرار می کند.


به نظر نمی رسد سینما از به یاد آوردن هولوکاست خسته شود و آثاری مانند آواز نام ها به شایستگی به قربانیان نسل کشی ادای احترام کنند که داستان های آنها هرگز متوقف و شوکه کننده نیستند. و این درست است که همیشه اینگونه است.

در بازیگران همچنین کاترین مک کورماک ، جونا هاور-کینگ ، ادی ایزارد ، ساول روبیک. بزودی در سینماهای ایتالیا توزیع می شود.

مشاهده تگ ها:

نویسنده : حمید سلیم
Venice 77: Tvano nebus - سیل نخواهد آمد ، مرور کنید

,
تاريخ ارسال:23:03

Venice 77: Tvano nebus - سیل نخواهد آمد ، مرور کنید
جنگ به روشی صمیمی بیان شد. Tvano Nebus - سیل نخواهد آمد فیلمی است که در هفته منتقدان 2020 به رقابت می پردازد.

توسط Federica De Masi -12 سپتامبر 2020 18:13

Tvano Nebus - طغیان نخواهد آمد یک فیلم لیتوانیایی است که در جشنواره فیلم ونیز 2020 در مسابقه هفته منتقدان برگزار شده است. فیلم مارات سرکیسیان ، کارگردان ارمنی الاصل که فیلم های خود را در لیتوانی کارگردانی می کند ، ارائه می دهد تأمل بسیار شخصی در مورد جنگ. به طور خاص ، این فیلم از طریق شخصیت اصلی خود ، ژاندارم "به سبک قدیمی" ، زندگی سربازان در جنگ ، استراتژی های قدرت در پشت آنها ، ناامیدی غیرنظامیان و انتظار بی پایان زندانیان را به روشی صمیمی بیان می کند.

جنگ آماده سازی است: استراتژی کنترل می شود ، احساسات کنترل نمی شوند
Tvano Nebus - The Flood نمی آید Cinematographe.it

یک سکانس زیبا که در کوههای با ارتفاع زیاد شلیک می شود ، Tvano Nebus را آغاز می کند - طغیان دوست نخواهد داشت که بلافاصله یکی از وحشت های بزرگ تاریخ جهان ، بمب های اتمی را که به هیروشیما و ناگازاکی ریخته شده ، محکوم کند. این فیلم فقط با اطلاع از اعلام جنگ جدید ، نیاز به مرد ، اسلحه ، غذا و متحدان ادامه می یابد. بیش از هر چیز لازم است درک کنیم که این جنگ جدید که یکی را در مقابل دیگری قرار می دهد ، افرادی که از یکدیگر متنفر هستند و می خواهند همه چیز را با خشونت حل کنند ، در کجا رخ خواهد داد. ما به مکانی نیاز داریم ، کشوری که بتواند در آن بمب پرتاب کند. قهرمان این فیلم ، یک سرهنگ قدیمی که در گذشته باعث ایجاد جنگ به دستور ، چندین بار در کشورهای مختلف شد ، باید مراقب همه اینها باشد. اکنون پیروان وی رشد کرده و باعث جنگ در کشور وی شده اند. او نمی خواهد به جنگ این جنگ بپردازد ، اما از آنجایی که حداقل مجبور است دوست دارد با حفظ اخلاقیات با آن جنگ کند. سرهنگ احساس می کند که غروب آفتاب نظامی اش در حال نزدیک شدن است و چیزی بیش از استراحت دوست ندارد ، به راحتی سوار اتوبوس شده و به خانه نزد خانواده اش برود.

Tvano Nebus طرف دیگر سکه جنگ را آشکار می کند
Tvano Nebus - The Flood نمی آید Cinematographe.it

هیچ چیز تماشایی وجود ندارد ، جنگ Tvano Nebus بدون انفجار و عمل گفته می شود. با این وجود خشونت موجود و وحشیانه است: از یک سو ، سربازان مجبور به مقابله با فجایع وصف ناپذیری می شوند ، از سوی دیگر ، زندانیان به حال خود رها می شوند و در انتظار سرنوشت خود با تنها چسباندن تصورات خود هستند. کارگردان مارات سرکیسیان با عبور از استعاره های دین ، ​​که عنوان آن اشاره به سیل تنبیهی جهانی است که نخواهد آمد و به معنای فقدان یک خدا است ، به دنبال مسیر بازتاب است ، هر دو در بحثی که زندانیان در سنگر خود می بافند. عقل و عمل ایمانی در تقابل دوگانه هستند. یک داستان کوتاه که گاهی صمیمی است و پوچ بودن درگیری های جنگ را آشکار می کند.

نگاه اقتدارآمیز و محیط طبیعی گرایانه
Tvano Nebus - The Flood نمی آید Cinematographe.it

ریتم فیلم ریتمیک است و جهت طبیعی گرایی تأثیرگذار است. این فیلم همچنین با به کار بردن تصاویر نظامی و هوایی و مادون قرمز از هواپیماهای بدون سرنشین ، اما در عین حال فوق العاده آشنا ، از فن آوری نظامی برای روایت این داستان بی انتها و بی انتها استفاده می کند. ما در جهانی هستیم که جنگ ها ، انفجارها ، اقدامات تروریستی با گزارش های تلویزیونی و گزارش های خبری از زندگی روزمره ما عبور می کنند ، اما کسانی که خوشبختانه این فاجعه ها را تجربه می کنند از طریق یک صفحه فیلتر می شوند یا هرگز به آنچه در پشت آنها نیست فکر نمی کنند. جنگهای بسیار دور از ما Tvano Nebus - طوفان بعنوان اثبات اثبات نخواهد کرد ، گاهی اوقات به هدف می زند ، یکی از قدیمی ترین چیزها را بدون قهرمان و شرور ، اما فقط با روح از دست رفته بیان کند.

مشاهده تگ ها:

نویسنده : حمید سلیم
کلارک میدلتون بازیگر لیست سیاه و بازی Twin Peaks درگذشت: نقش های اصلی او

,
تاريخ ارسال:21:53

کلارک میدلتون بازیگر لیست سیاه و بازی Twin Peaks درگذشت: نقش های اصلی او
15
سهام
کلارک میدلتون بازیگر لیست سیاه و بازی Twin Peaks درگذشت: نقش های اصلی وی © کریس دلماس ، بهترین تصویر
همچنین بخوانید
آرنولد شوارتزنگر ، به زودی در یک سریال جاسوسی در تلویزیون
مورد
آرنولد شوارتزنگر ، به زودی در یک سریال جاسوسی در تلویزیون
مورد
5 خواننده فرانسوی که به زودی در صفحه نمایش شما پیدا می شوند
الودی فالکو ، منتشر شده در 6 اکتبر

کلارک میدلتون بازیگر روز یکشنبه 4 اکتبر 2020 از ویروس نیل غربی که توسط نیش پشه به وی منتقل شده بود درگذشت. همسرش الیسا از ناپدید شدن مرد 63 ساله با چنین هیکل خاصی خبر داد که در چندین تولید موفق دیده شد.

"با قلبهای سنگین ، ما می خواهیم زندگی بزرگی را جشن بگیریم: کلارک تینسلی میدلتون ، 63 ساله - بازیگر محبوب ، نویسنده ، کارگردان ، معلم ، قهرمان ، شوهر ، راهنما ، دوست. کلارک سفر بزرگی را آغاز کرده است همسر او در بیانیه رسمی مطبوعات این کمدین ، ​​که از چهار سالگی به آرتریت روماتوئید خردسال مبتلا است ، در بازگشت به مجموعه تلویزیونی "قله های دوقلو" دیوید لینچ در صفحه کوچک در سال 2017 خود را برجسته کرد. نقشی که برای آن انجام نداد. حتی در همان سال به ایندیوایر اعتماد كرد: "من فقط فکر می كردم كه دوست دارم در این دنیا باشم. این نوعی جهانی بود كه من فكر می كردم بازیگر ".


تارانتینو ، میلر ، ایاناریتو ، جون هو از آن در صفحه نمایش بزرگ می پرسند

همچنین کلارک میدلتون برای چندین نقش کوچک در برنامه های قضایی نمادین "نیویورک ، پلیس قضایی" ، "خبرگان" و "فرینج" قابل مشاهده است ، بیش از هر چیز چهره ای است که برای طرفداران سریال "لیست سیاه" که در آن تجسم دارد ، کاملاً شناخته شده است. گلن کارتر ، از فصل یک تا هفتم. پیرمرد شصت ساله در سینما نیز حضور چشمگیری داشته است. برای کوئنتین تارانتینو ، او در قسمت دوم "بیل را بکش" (2004) ارنی است. او در مقابل دوربین های فرانک میلر و رابرت رودریگز شوتز "شهر گناه" (2005) می شود. بونگ جون هو او را در نقش نقاش فیلم "Snowpiercer، le Transperceneige" (2013) درگیر می کند و Alejandro González Iñárritu خطوط سیدنی را در فیلم باورنکردنی "Birdman" (2014) به او می سپارد.

مشاهده تگ ها:

نویسنده : حمید سلیم
BigBug: ایزابل نانتی و السا زیلبرشتاین در یک کمدی آینده نگر

,
تاريخ ارسال:21:52

BigBug: ایزابل نانتی و السا زیلبرشتاین در یک کمدی آینده نگر
اشتراک گذاری
BigBug: ایزابل نانتی و السا زیلبرشتاین در یک کمدی آینده نگرانه © GUILLAUME COLLET، Sipa
همچنین بخوانید
تومر سیسلی برای تولید نت فلیکس به جمع بازیگران 5 ستاره پیوست
مورد
تومر سیسلی برای تولید نت فلیکس به جمع بازیگران 5 ستاره پیوست
نمایش اسلاید
عشق یک مهمانی است ، فیلمی درباره پورنو با گیوم کانت: تیزر تبلیغ شده
مورد
سرنوشت افسانه آملی پولان در سال 2017 در برادوی فرود آمد
مگان بله ، منتشر شده در 6 اکتبر

برای نتفلیکس ، کارگردان «سرنوشت افسانه آملی پولان» تیپی از بازیگران فرانسوی را در یک فیلم بلند آینده کارگردانی می کند. "BigBug" که اخیراً فیلمبرداری شده است هنوز تاریخ اکران ندارد.

آخرین کار ژان پیر ژونه ، "سفر اسراف از جوان و عجیب TS Spivet" در سال 2013 در سینماها رخ داد. از آن زمان ، کسی که رمان سباستین جاپریسوت را روی صحنه برد ، "یکشنبه طولانی از نامزدی "(2004) ، فقط به استودیو بازگشت تا فیلم کوتاه" Deux escargots Départ "(2016) را با کارگردانی مشترک رومن سگود تنظیم کند. اما از سال 2016 ، کارگردان با شش سزار به دنبال کار جدید خود "BigBug" ، "کمدی طنز و آینده نگرانه با موضوع هوش مصنوعی" ، همانطور که پریمیر مشخص می کند ، است. ژان پیر ژونه با یک سناریوی بی نظیر در فروش این فیلمنامه مشکل داشت ، که چهار سال ارائه می داد اما همانطور که لو فیگارو تصریح می کند: "پس از چند بار رد ، بالاخره نتفلیکس علاقه مند شد ، پروژه را در 24 ساعت انجام دهید. "


اندرویدها قیام می کنند

ژان پیر ژونه برای هشتمین فیلم بلند سینمایی خود ، خود را با ایزابل نانتی ، السا زیلبرشتاین ، استفان دو گروت ، آلبان لنویر ، یوسف حاجدی و کلر چوست محاصره کرده است. به نوبه خود ، آندره دوسولیر صدای خود را در آنجا قرار خواهد داد. "BigBug" که به طور کامل پشت درهای بسته شلیک شده است ، در سال 2050 اتفاق می افتد و داستان ساکنان یک خانه را روایت می کند ، که خود را در محاصره ربات های داخلی خود می بینند ، زیرا شورش وحشتناک آندرویدها در شهر آغاز می شود. "بیرون ..." ، توضیح می دهد پریمیر. در مورد تیراندازی ، این کارگردان در بیانیه مطبوعاتی نتفلیکس که روز دوشنبه ، 5 اکتبر 2020 منتشر شد ، تصریح کرد: "ما 3 روز است که تیراندازی می کنیم ... چه لذتی دارد که ببینم کلماتی که جملاتی را تشکیل می دهند که دیالوگ هایی را تشکیل می دهند که یک داستان را تشکیل می دهند ... گوشت ، از تجسم ، با تشکر از بازیگران پر از استعداد و شوخ طبعی! "

مشاهده تگ ها:

نویسنده : حمید سلیم
میو میو در 70 سالگی در سری جدید والری دونزلی زندگی می کند

,
تاريخ ارسال:21:52

میو میو در 70 سالگی در سری جدید والری دونزلی زندگی می کند
2
سهام
Miou-Miou در 70 سالگی در سری جدید Valérie Donzelli زندگی می کند © Julien Reynaud / APS-Medias، Abaca
همچنین بخوانید
والری بیگ و لیندا هاردی در کمپینگ پارادیس فرود می آیند
مورد
والری بیگ و لیندا هاردی در کمپینگ پارادیس فرود می آیند
مورد
Miou-Miou ، در حبس خود: "گاهی اوقات ، کمی اشک در چشمانم است"
مگان بله ، منتشر شده در 7 اکتبر

والری دونزلی مجموعه ای را به تهیه کنندگی آرته کارگردانی خواهد کرد. این فیلم که "نورا و دخترانش" نامیده می شود ، میو-میو ، کلوتیلد هسمه و ویرجینی لدوئین را در یک کمدی با یک طرح اصلی دور هم جمع می کند.

والری دونزلی یک سال پس از اکران فیلم داستانی "Notre-Dame" که کارگردانی آن را بر عهده دارد و در آن نقش مود کرایون را بازی می کند ، برای کارگردانی مجموعه جدید خود "Nora et ses filles" دوباره به مجموعه فیلم ها بازگشت همانطور که لس اینروکس توضیح می دهد ، توسط "Arte France ، Gaumont Télévision France ، Rectangle productions و کانال عمومی آلمان SWR" به طور مشترک تولید شده است. وی از 5 اکتبر تا 18 دسامبر سال 2020 ، میو-میو ، کلوتیلد هسمه ، ویرجینی لدوئین ، میشل وویلرموز اما همچنین آنتوان رینارتز ، کریستوفر تامپسون ، بارنبی متچورات و رودیگر وگلر را در اصلی ترین داستان از طریق منطقه گوت کارگردانی می کند. d'Or در پاریس.


"یک کمدی شاعرانه و بی پروا"

"نورا و دخترانش" را می توان به شرح زیر خلاصه کرد: "عاشق آندره (میشل ویلرموز) و آزاد شده از سه دخترش که او را دوست دارد ، نونا (میو-میو) 70 ساله ، زندگی خود را در قلب زندگی می کند Goutte d'Or. تا روزی که دکتر تروف به او اعلام کرد که باردار است ... "آرته مجموعه ای را توصیف می کند که در حال حاضر یک فصل از 9 قسمت را تشکیل می دهد" یک کمدی شاعرانه و بی پروا در یک یک خانواده غیرمعمول "که" اسرار مادری و خواهر و برادرهای زن را زیر سوال می برد ". داستانی که ممکن است برای برخی غیر قابل تصور به نظر برسد ، اما با این وجود خود را به عنوان Les Inrocks یادآوری کرده است: "Omkari Panwar هند ، در سال 2008 ، در 70 سالگی دوقلو به دنیا آورد." این مجموعه قول می دهد "همانطور که Trois Couleurs توصیف می کند" یک کراس اوور زنانه باشد ، که مادر بودن و شادی را زیر سوال می برد. در حال حاضر "نورا و دخترانش" هیچ تاریخی برای اکران اعلام نشده است.

مشاهده تگ ها:

نویسنده : حمید سلیم
چشمان گسترده كوبریک: نیکول کیدمن تصویربرداری صحنه های برهنه را بازگو می کند

,
تاريخ ارسال:21:51

چشمان گسترده كوبریک: نیکول کیدمن تصویربرداری صحنه های برهنه را بازگو می کند
2
سهام
چشمان گسترده ای از کوبریک: نیکول کیدمن فیلمبرداری صحنه های برهنه را بازگو می کند © برادران وارنر. فرانسه ، دکتر
همچنین بخوانید
امانوئل: گروه فیلمبرداری در حین تیراندازی توسط پلیس دستگیر شدند
مورد
امانوئل: گروه فیلمبرداری در حین تیراندازی توسط پلیس دستگیر شدند
مورد
نیکول کیدمن از صاف شدن موهای خود پشیمان است
الودی فالکو ، منتشر شده در 7 اکتبر

نیکول کیدمن با پرسش مجله نیویورک تایمز ، دوشنبه ، 5 اکتبر 2020 ، افشاگری های واضحی انجام داد. استرالیایی با استعداد با حساسیت زیاد ، در یکی از نفسگیرترین تعابیر خود از یک بازخورد پیروی کرد.

تنها چهار ماه قبل از انتشار آخرین کار خود در تابستان 1999 ، استنلی کوبریک در اثر حمله قلبی درگذشت. رویای و وابسته به عشق شهوانی "Eyes Wide Shuted" در صفحه های مختلف جهان ظاهر می شود و بیش از یک تماشاگر را مبهوت می کند. این سایکودرام زندگی روزمره یک زوج بورژوایی از نیویورک ، بیل و آلیس هارفورد را با بازی تام کروز و نیکول کیدمن دنبال می کند که خود در زمان فیلمبرداری با هم بودند. این فیلم داستانی از طریق این همسران وسوسه شده توسط زنا با مضامین جسورانه ، انگیزه ها و رذایل انسانی روبرو است. برای نیازهای فیلمساز برجسته ، این بازیگر بیشتر از هر زمان دیگری اغواگر بود. در ستون های مجله نیویورک تایمز ، او می خواست همه چیز را درست کند. اگرچه کارگردان فیلم های "درخشان" و "2001: ادیسه فضایی" شناخته شده است که یک فریبنده فناوری است ، اما او بدون شک نسبت به خدمه خود "سختگیر" بود اما هرگز "کج" نبود.


بازیگر و کارگردان "یک معامله عالی" کرده بودند

به عنوان اثبات ، پیرمرد پنجاه ساله جذاب درباره اقدامات احتیاطی استنلی کوبریک برای راحت کردن او در صحنه های محروم شهادت داد: "او به من گفت:" من خواهان برهنگی کامل جلو خواهم بود ، و من با خودم گفتم: " آه ، مطمئن نیستم که دیگر می خواهم این کار را انجام دهم. " بنابراین ما معاملات زیادی انجام دادیم ، قراردادی. او صحنه های برهنه را قبل از فیلمبرداری با جزئیات زیادی برای من توضیح می داد. بنابراین من احساس امنیت می کردم. هیچ وقت هیچ یک از پیشنهادات او را رد نکردم. می خواستم اطمینان حاصل کنم که خودم را برهنه در مقابل تیمی که قرار بود از این فرصت استفاده کند و آن را مسخره کنم ، پیدا نکردم. من محافظت شدم. "

این بازیگر زن از این عکسبرداری رضایت بخش خاطرات بسیار مثبتی دارد: "چه مکانی خارق العاده است که باید به عنوان یک زن برآورده شود ... (...) من رابطه بین کارگردان و بازیگر را دوست دارم. وقتی خالص باشد ، نفیس است. " نیکول کیدمن با افزودن اینکه او و تام کروز کار با کارگردان را بسیار دوست داشتند ، شایعاتی مبنی بر اینکه این فیلم علت جدایی آنها بود را پایان می دهد. سه گانه ای که معنی کلمه "فیدلیو" را قطعاً می داند.

مشاهده تگ ها:

نویسنده : حمید سلیم
مرگ ولادیمیر یوردانوف: 3 فیلم برای تماشا

,
تاريخ ارسال:21:49

مرگ ولادیمیر یوردانوف: 3 فیلم برای تماشا
مرگ ولادیمیر یوردانوف: 3 فیلم برای مرور © LAMACHERE AURELIE، Sipa
همچنین بخوانید
مرگ مایکل لونسدیل: بازگشت به این نقش که چهار جایزه برای وی به ارمغان آورد
مورد
مرگ مایکل لونسدیل: بازگشت به این نقش که چهار جایزه برای وی به ارمغان آورد
مورد
کریستین کلاویر: شوخی جسورانه پاتریس لکونته درباره "153 کیلو" خود
مگان بله ، منتشر شده در 7 اکتبر

ولادیمیر یوردانوف ، بازیگر بزرگ تئاتر و نقش مکمل محبوب سینمای فرانسه ، سه شنبه 6 اکتبر 2020 در سن 66 سالگی درگذشت. برگردیم به این فیلم هایی که وی در طول زندگی حرفه ای خود در آنها تصویرگری کرده بود.

فرزند لوبن یوردانوف ، ویولونیست بلغاری ، ولادیمیر یوردانوف که با "بزرگترین کارگردانان ، از جمله پاتریس شرو (" هملت "، 1988) و آلن فرانسون" همکاری کرد ، همانطور که خبرگزاری فرانسه گفت ، "در نتیجه در نرماندی درگذشت بیماری رعد و برق ، "نمایندگی هنری Aartis را نشان می دهد. در سن 66 سالگی ، این بازیگر فرانسوی چند ماه قبل از اکران آخرین فیلمی که در آن فیلمبرداری کرد ، درگذشت: "OSS 117: هشدار قرمز در آفریقای سیاه" توسط نیکولاس بدوس ، که در اینستاگرام به او احترام گذاشت: "شما خواهید داشت آخرین استعدادهای خود را به شخصیت Lessignac در OSS بخشید. بسیاری از مردم هنوز شما را دوست خواهند داشت. " دومین نقش محبوب سینما ، ولادیمیر یوردانوف با حضور در بسیاری از فیلم های سینمایی مشخص شد. روی سه تا از آنها بزرگنمایی کنید.


"Un air de famille" (1996) نوشته سدریک کلاپیش

در سال 1994 ، ولادیمیر یوردانوف نقش فیلیپ ، یک مدیر ارشد را بازی کرد که باعث افتخار مادرش در نمایشنامه "Un air de famille" اگنس ژائوی و ژان پیر باکری بود. شخصیتی که او دو سال بعد دوباره در اقتباس فیلم سدریک کلاپیش تفسیر خواهد کرد. این بازیگر سالها بعد برای فیلمبرداری "مسافرخانه اسپانیایی" (2002) دوباره کارگردان را پیدا کرد.

"شما خواهید خندید اما من شما را ترک می کنم" (2005) نوشته فیلیپ هرل

در کمدی فیلیپ هارل ، ولادیمیر یوردانوف در نقش آلن وارن ، نویسنده ای اجتماعگر اغوا شده توسط الیز ورونا (جودیت گودرچ) ، بازیگر تا حدودی "راهبه" است که زمان خود را بین شاخه های اتاق های نشیمن و سفرهای کلوپ شبانه تقسیم می کند.

"دستت را به من قرض بده" (2006) نوشته اریک لارتیگائو

در سال 2006 ، اریک لارتیگا کمدی رمانتیک "Prête-moi ta main" را کارگردانی کرد. این کارگردان خود را با بازیگران بسیار محبوب آلن چبات ، شارلوت گینزبورگ یا برنادت لافونت احاطه کرده است. ولادیمیر یوردانوف در این فیلم سینمایی برای بازی در نقش فرانسیس برتروف ، رئیس لوئیس (آلن چبات) بازی می کند. این بازیگر شش سال پس از "Le Goût des autres" اگنس ژائوی ، دوست و همکار خود ، آلن چبات را ملاقات می کند.

مشاهده تگ ها:

صفحات سایت

       مطالب